ابنخاتمه ابوجعفر احمد بن علی انصاری المریاِبْن خاتِمه، ابو جعفر احمد بن علی بن محمد بن علی بن محمد بن خاتمه انصاری اَلْمَری (د ۷۷۰ق /۱۳۶۹م)، پزشک ، تاریخ نویس، ادیب، شاعر، فقیه ، محدث و زاهد اندلسی مالکی مذهب می باشد. ۱ - تولدکنیه او را ابوالعباس نیز گفته اند. [۱]
ابن قاضی مکناسی احمد، دُرّة الحجال فی اسماء الرجال، ج۱، ص۸۶، به کوشش محمد احمدی ابوالنور، قاهره، ۱۳۹۱ق /۱۹۷۱م.
چنانکه از نسبت او پیداست، زادگاهش شهر المریّه، در جنوب اسپانیا بر ساحل مدیترانه بوده است. [۲]
ابن خطیب محمد، الاحاطة، ج۱، ص۲۴۷، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق /۱۹۵۵م.
[۳]
ابن خطیب محمد، الاحاطة، ج۱، ص۲۴۹، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق /۱۹۵۵م.
[۴]
ابن جزری محمد، غایة النهایة، ج۱، ص۸۷، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۱ق /۱۹۳۲م.
اینکه برخی او را، مرینی منسوب به بنی مرین از فرمانروایان مغرب دانسته اند، [۵]
ابن احمر اسماعیل، نَثیر فَرائد الجمان فی نظم فُحول الزمان، ج۱، ص۳۳۱، به کوشش محمد رضوان دایه، بیروت، ۱۹۶۷م.
[۶]
دایه محمد رضوان، مقدمة دیوان، ج۱، ص۹.
از نظر برخی از محققان با تردید تلقی شده است. [۷]
فروخ عمر، تاریخ الادب العربی، ج۶، ص۴۸۹ حاشیه ۳، بیروت، ۱۹۸۴م.
تاریخ تولد او به درستی دانسته نیست و سال های ۷۲۴ و ۷۳۴ق که بعضی از خاورشناسان به عنوان سال تولد او نوشته اند [۸]
دایه محمد رضوان، مقدمة دیوان، ج۱، ص۱۶ حاشیه ۱.
با قراین موجود در منابع شرح حال ابن خاتمه سازگار نیست. [۹]
دایه محمد رضوان، مقدمة دیوان، ج۱، ص۱۷.
۲ - فعالیت علمی سیاسیابن خاتمه بیشتر عمر خود را در زادگاهش المریه گذراند. ادبیات را از استادان نامبردار روزگار خود فراگرفت تا خود استاد شاگردانی صاحب نام شد. او به تعلیم ادب و لغت در مسجد جامع المریه و بعدها در مدرسه یوسفیه غرناطه اشتغال داشت و به نوشتن عقدنامه و اسناد معاملات و مانند آن و نیز نوشتن نامهها از جانب امرای شهر میپرداخت. خوش بیان، خوش رو و خوش رفتار بود. او در جمع آوری اشعار دیگران میکوشید و خود شعر بسیار میسرود. [۱۰]
دایه محمد رضوان، مقدمة دیوان، ج۱، ص۱۲.
[۱۱]
فروخ عمر، تاریخ الادب العربی، ج۶، ص۴۹۰، بیروت، ۱۹۸۴م.
او ظاهراً عنوان و منصبی از حکومت وقت نگرفت، با این همه روابط خوبی با امرای بنی احمر یا بنی نصر غرناطه (۶۲۹ -۸۹۷ق/ ۱۲۳۱-۱۴۹۲م) و وزیر نامی آنان لسان الدین ابن خطیب داشت و گاه به درخواست فرمانروایان به الحمراء در غرناطه میرفت و با رجال زمان یا دوستانش دیدار میکرد. نامههایی که از او مانده است، حاکی از روابط خوب او با بزرگان عصر خویش است. [۱۲]
دایه محمد رضوان، مقدمة دیوان، ج۱، ص۱۲.
۳ - اشتهارابن خطیب، از شاگردان و نزدیکان ابن خاتمه، وی را بسیار ستوده و از او به عنوان یکی از نیکان اندلس یاد کرده است. [۱۳]
ابن خطیب محمد، الاحاطة، ج۱، ص۲۴۸، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق /۱۹۵۵م.
وی با آنکه در طب و تاریخ تصنیفاتی دارد، اما به علت شهرت ابن خطیب، که مأخذ اغلب شرح حال نویسان در مورد حمله ابن خاتمه بوده است و تأکید او بر نامهها و شعرهای صاحب ترجمه و نیز از آنجا که از میان آثار ابن خاتمه فقط نوشته های ادبی او منتشر شده است، معروفیتش بیشتر به سبب جنبه شاعری و نویسندگی اوست.۴ - وادی شعر و ادبنامه های وی از دو گونه اخوانی و دیوانی است. در انواع شعر قریحه خود را آزموده است. شعر او غالباً معمولی و صنایع لفظی و معنوی در آن فراوان است. تقلید از آثار سخنوران معروف عرب در شعر او آشکار است و با این همه بیانی سالم و استوار دارد. ابن خاتمه به اقتضای زمان موشّحات بسیاری سروده است. [۱۴]
فروخ عمر، تاریخ الادب العربی، ج۶، ص۴۹۰، بیروت، ۱۹۸۴م.
۵ - اساتیدابن خطیب، با نقل از یادداشتی به خط خود ابن خاتمه، استادان او را چنین یاد کرده است : ابوالحسن علی بن محمد بن ابی العیش المری، ابواسحاق ابراهیم بن ابی العاص التّنوخی، محمد بن جابر بن محمد حَسّان الوادی آشی، ابوالبرکات ابن الحاج بُلَّفیقی، ابوالقاسم عبدالرحمان بن محمد بن شعیب القیسی المری، قاضی ابوجعفر القرشی ابن فرکون، ابوالقاسم محمد بن محمد بن سهل بن مالک، ابوجعفر الاغرّ مقری و دیگران. [۱۵]
ابن خطیب محمد، الاحاطة، ج۱، ص۲۴۹، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق /۱۹۵۵م.
ابن لیون و قاضی ابومحمد عبدالله بن محمد ابن عبدالملک نیز از مشایخ تعلم و روایت او بوده اند. [۱۶]
ابن قاضی مکناسی احمد، دُرّة الحجال فی اسماء الرجال، ج۱، ص۸۶، به کوشش محمد احمدی ابوالنور، قاهره، ۱۳۹۱ق /۱۹۷۱م.
۶ - شاگردانابن خاتمه شاگردانی مانند ابن خطیب ، [۱۷]
مقری تلمسانی احمد، نفح الطیب، ج۱۰، ص۲۰۳، به کوشش یوسف الشیخ محمد البقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق /۱۹۸۶م.
ابوجعفر احمد بن علی بن زَرقالُه، محمد بن خاتمه برادرش [۱۸]
دایه محمد رضوان، مقدمة دیوان، ج۱، ص۱۲.
و ابوعبدالله محمد بن محمد بن میمون [۱۹]
ابن جزری محمد، غایة النهایة، ج۱، ص۸۷، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۱ق /۱۹۳۲م.
داشته است.۷ - آثاراز ابن خاتمه آثاری در طب و تاریخ و ادب یاد شده است به این شرح : ۷.۱ - دیوان ابن خاتمه۱. دیوان شعر ابن خاتمه؛ که تنها مجموعه شعری از عصر اوست که به خط خود شاعر و بهطور کامل به زمان ما رسیده است. [۲۰]
دایه محمد رضوان، مقدمة دیوان، ج۱، ص۱۷.
و در اواخر ۷۳۸ق به درخواست یکی از دوستان شاعر نوشته شده است.این دیوان در ۱۳۹۳ق /۱۹۷۲م به کوشش «محمد رضوان دایه» بر اساس نسخه دست نوشته شاعر در دمشق منتشر شد. شاعر، خود دیوانش را به ۵ بخش تقسیم کرده است که چهارمین بخش آن موشّحات و زَجل هاست و مقام بلند او را در فن موشح سرایی آشکار میکند و دیوان او از نظر تحقیق در این فن در شعر قرن هشتم اندلس اهمیت دارد. [۲۱]
دایه محمد رضوان، مقدمة دیوان، ج۱، ص۱۹.
ابن خاتمه پس از جمع دیوانش، اشعار بسیاری سروده است که در متون مختلف، از کتاب های تراجم و جز آن، پراکنده است. مصحح دیوان تا آنجا که توانسته آنها را جمع و در «مستدرک دیوان» مرتب کرده است. [۲۲]
دایه محمد رضوان، مقدمة دیوان، ج۱، ص۲۲.
نام این دیوان بنابر ضبط نسخه خطی «رباط رَیْحانة مِن اَدواح ونَسمة من اَرواح» است. [۲۳]
زرکلی، اعلام، ج۱، ص۱۷۶.
س. ژیبر در پایان نامه خود در مادرید در ۱۹۵۱م دیوان را به اسپانیایی ترجمه و درباره آن تحقیق کرده است. [۲۴]
دانشنامه جهان اسلام.
۷.۲ - ارئق التحلیه فی فائق التوریه۲. ارئِق التَّحلیة فی فائق التَوْریة؛ مجموعه شعر دیگری است که غالباً در دیوان او نیامده است. ابن خاتمه اشعاری را که در فن توریه سروده بود، برای دوست و شاگرد همشهریش «ابن زرقاله»، فقیه ، وزیر و نویسنده زبردست خوانده و او آنها را جمع کرده است. [۲۵]
بغدادی، ایضاح، ج۱، ص۵۴۷.
[۲۶]
دایه محمد رضوان، مقدمة دیوان، ج۱، ص۱۴.
ژیبر تحقیقی در مورد این کتاب در مجموعه «مطالعات خاورشناسی، یادنامه لوی پرووانسال» ارائه کرده است. این کتاب به کوشش «محمد رضوان دایه»، در دمشق چاپ شده است. ۷.۳ - تحصیل غرض القاصد۳. تحصیل غرض القاصد فی تفصیل المرض الوافد؛ این کتاب را ابن خاتمه به درخواست یکی از دوستانش در شناسایی و درمان طاعونی که در ۷۴۶ق در المریّه شایع شده بود، نوشت. آلوارت مینوسد: و این همان « طاعون سیاه » وحشتناکی است که در همان سال ها آسیا و افریقا و اروپا را فراگرفت. ترجمه آلمانی این کتاب را «طه دینانه» در «آرشیو تاریخ پزشکی» و ترجمه اسپانیایی قسمت مربوط به طب آن را «فرناندز مارتینز» از روی ترجمه آلمانی در «اطلاعات پزشکی» به سال ۱۹۵۸م منتشر کرده است. [۲۷]
دانشنامه جهان اسلام.
نسخ خطی متعددی از این کتاب در کتابخانهها وجود دارد. [۲۸]
احسان اوغلی اکمل الدین، فهرس مخطوطات الطب الاسلامی، ج۱، ص۳۸، استانبول، ۱۹۸۴م.
۷.۴ - وصل الحب فی حدیث الطب۴. وصل الحب فی حدیث الطب؛ تا آنجا که میدانیم تنها «احسان اوغلی» [۲۹]
احسان اوغلی اکمل الدین، فهرس مخطوطات الطب الاسلامی، ج۱، ص۳۸، استانبول، ۱۹۸۴م.
از انتساب این اثر به ابن خاتمه یاد کرده است. نسخه ای از این رساله در «کتابخانه رئیس الکتاب» [۳۰]
کتابخانه رئیس الکتاب، شم ۱۷۱۲، ص۲۷
به خط نسخ موجود است.۷.۵ - مزیة المریّة۵. مزیّة المریّة علی غیرها من البلاد الاندلسیّة؛ کتابی است در تاریخ و جغرافیا و احوال اجتماعی شهر المریه، زادگاه مؤلف. [۳۱]
سخاوی محمد، الاعلان بالتوبیخ، ج۱، ص۲۷۶، به کوشش فرانتس روزنتال، ترجمة صالح احمد العلی، بغداد، ۱۳۸۲ق /۱۹۶۳م.
[۳۲]
ابن قاضی مکناسی احمد، دُرّة الحجال فی اسماء الرجال، ج۱، ص۸۶، به کوشش محمد احمدی ابوالنور، قاهره، ۱۳۹۱ق /۱۹۷۱م.
[۳۳]
بغدادی، ایضاح، ج۲، ص۴۷۲.
برخی از مؤلفان از این کتاب بهره جسته اند. [۳۴]
مقری تلمسانی احمد، نفح الطیب، ج۲، ص۳۷۷، به کوشش یوسف الشیخ محمد البقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق /۱۹۸۶م.
[۳۵]
مقری تلمسانی احمد، ازهار الریاض، ج۱، ص۲۳، به کوشش مصطفی السقا و دیگران، قاهره، ۱۳۵۸ق /۱۹۳۹م.
از این کتاب اکنون نسخه ای در دست نیست و از قسمت های نقل شده از آن میتوان به محتوای آن پی برد. این کتاب از مقوله تاریخ شهرها بوده و احتمالاً ترکیبی مانند «احاطه» ابن خطیب داشته است [۳۶]
دایه محمد رضوان، مقدمة دیوان، ج۱، ص۱۴.
و ظاهراً همان است که از آن با عنوان تاریخ المدینة نیز یاد شده است. [۳۷]
باباتنبکتی احمد، «نیل الابتهاج»، ج۱، ص۷۲، حاشیة الدیباج المذهب ابن فرحون، قاهره، ۱۳۵۱ق.
[۳۸]
خلیلی محمد، معجم ادباء الاطباء، ج۱، ص۴۵، نجف، ۱۳۶۵ق/ ۱۹۴۶م.
۷.۶ - سایر آثار۶. فصل العادل بین الرقیب و الواشی و العاذل؛ رساله کوچکی است به نثر مسجع در بیان تفاوت میان جاسوس و سخن چین و عیب جو . ژیبر آن را در «الاندلس» (۱۹۵۴م) چاپ و ترجمه کرده است. [۳۹]
دانشنامه جهان اسلام.
۷. ایراد الّلال من نشاد الضّوال؛ تلخیص و توضیحی است از «اِنشاد الضَوال و اِرشاد السؤال» محمد بن هانی لخمی سَبتی (د ۷۳۳ق /۱۲۳۳م) به زبان عامیانه. [۴۰]
دایه محمد رضوان، مقدمة دیوان، ج۱، ص۱۴- ۱۵.
[۴۱]
فروخ عمر، تاریخ الادب العربی، ج۶، ص۴۹۰، بیروت، ۱۹۸۴م.
کُلَن، خاورشناس فرانسوی، آن را با توضیح در مجله هسپریس (۱۹۳۱م) چاپ کرده است. [۴۲]
دانشنامه جهان اسلام.
۸. الحاق العقل بالحس فی الفرق بین اسم الجنس و علم الجنس، نام رساله دیگری است از ابن خاتمه در برخی مسائل دستوری. تنها مأخذ اطلاع از این نوشته گفته باباتنبکتی [۴۳]
باباتنبکتی احمد، «نیل الابتهاج»، ج۱، ص۷۲، حاشیة الدیباج المذهب ابن فرحون، قاهره، ۱۳۵۱ق.
است.۸ - فهرستمنابع(۱) ابن احمر اسماعیل، نَثیر فَرائد الجمان فی نظم فُحول الزمان، به کوشش محمد رضوان دایه، بیروت، ۱۹۶۷م. (۲) ابن جزری محمد، غایة النهایة، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۱ق /۱۹۳۲م. (۳) ابن خاتمه احمد، دیوان، به کوشش محمد رضوان دایه، دمشق، ۱۳۹۹ق /۱۹۷۸م. (۴) ابن خطیب محمد، الاحاطة، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق /۱۹۵۵م. (۵) ابن قاضی مکناسی احمد، دُرّة الحجال فی اسماء الرجال، به کوشش محمد احمدی ابوالنور، قاهره، ۱۳۹۱ق /۱۹۷۱م. (۶) احسان اوغلی اکمل الدین، فهرس مخطوطات الطب الاسلامی، استانبول، ۱۹۸۴م. (۷) باباتنبکتی احمد، «نیل الابتهاج»، حاشیة الدیباج المذهب ابن فرحون، قاهره، ۱۳۵۱ق. (۸) بغدادی، ایضاح. (۹) خلیلی محمد، معجم ادباء الاطباء، نجف، ۱۳۶۵ق/ ۱۹۴۶م. (۱۰) دانشنامه جهان اسلام. (۱۱) دایه محمد رضوان، مقدمة دیوان. (۱۲) زرکلی، اعلام. (۱۳) سخاوی محمد، الاعلان بالتوبیخ، به کوشش فرانتس روزنتال، ترجمة صالح احمد العلی، بغداد، ۱۳۸۲ق /۱۹۶۳م. (۱۴) فروخ عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، ۱۹۸۴م. (۱۵) مخلوف محمد، شجرة النور الزکیة، قاهره، ۱۳۴۹ق. (۱۶) مقری تلمسانی احمد، ازهار الریاض، به کوشش مصطفی السقا و دیگران، قاهره، ۱۳۵۸ق /۱۹۳۹م. (۱۷) مقری تلمسانی احمد، نفح الطیب، به کوشش یوسف الشیخ محمد البقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق /۱۹۸۶م. ۹ - پانویس
۱۰ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابنخاتمه»، ج۳، ص۱۱۳۱. |